[در روم،وقتی که سزارها،سناتورها و دیگر قدرتمندان وابسته به طبقهء حاکم می بینند که مذهب بت پرستی،ستاره پرستی و یا مذاهب خدایان اساطیری یونان،دیگر نمی توانند منافع طبقاتی آنها را تأمین کنند و مسیحیت از طرفی،به عنوان دینی که همه را وادار به فداکاری و از خود گذشتگی می کند،در متن تودهء مردم،همچون آتشی در خرمن نفوذ می کند و پیش می رود،همگی یکجا وارد مسیحیت می شوند!
آقای ژوستی نین نیز اعلامیه ای صادر می کند که:...بله،بنده و اطرافیان و رفقا همه مسیحی شدیم!فریاد خروش و شادی از میان مردم بلند می شود که:مسیحیت پیروز شد!اما همین مسیحیت با همین پیروزی،جای خود را از میان مردم تغییر می دهد و یکراست در دل کاخ سنا و کاخ امپراتور جای می گیرد و مسیح با قیصر،شانه به شانهء یکدیگر بر علیه همان مردم مشغول می شوند!یعنی با تغییر از سناتور به کاردینال و از امپراتور به پاپ،یک ضرب تا دو هزار سال دیگر مشغول می شوند!]
جهت گیری سیاسی یکی دیگر از ارکان مهم و ذاتی یک حزب است.حزبی که جهت گیری سیاسی نداشته باشد اساسا حزب نیست.ملت، به معنای اسلامی آن هم اگر جهت گیری سیاسی نداشته باشد،غیر ممکن است ملت خوانده شود بلکه مشتی تئوری های علمی است که بین دانشمندان یک دانشگاه یا مؤسسهء علمی رواج دارد و مبادله می شود.
[البته امروزه خیلی از این غیر ممکن ها ممکن شده اند.در نهضت مشروطه،مردم به هوای عدالتخانه(مجلس شورای ملی)اعتصاب ها و مبارزه ها کردند،در قم و شاه عبدالعظیم،بست نشستند،کشته ها دادند و فداکاری ها کردند و خلاصه خیلی زحمت کشیدند،از طرف مظفرالدین شاه به مردم گفتند که:بله،اعلیحضرت موافقت فرمودند که شما عدالتخانه(مجلس شورای ملی) داشته باشد،نمایندگان خود را خودتان انتخاب کنید بیایند در مجلس بحث کنند رأی بدهند تصویب کنند و تصمیم بگیرند،به شرطی که فقط در امور سیاسی دخالت نکنند(!)]
ادامه دارد...